تاثیر طراحی گرافیک بر تجربه کاربری وبسایت: نقش بصری در شکلدهی به تعامل دیجیتال
در عصر دیجیتال، جایگاه وبسایتها فراتر از یک صفحه معرفی یا کاتالوگ الکترونیکی است. امروزه، وبسایتها به عنوان نماد هویت برند، پلتفرم تعاملی، نقطه تماس اولیه با مشتری و حتی قلب سیستم فروش و خدمات دیجیتال عمل میکنند. اما چه عواملی باعث میشوند که یک وبسایت، تنها به عنوان یک ابزار فنی شناخته نشود، بلکه به یک تجربهی حسی، ذهنی و احساسی برای کاربر تبدیل شود؟ پاسخ این سوال در دسترس نیست، مگر اینکه به عمیقترین لایههای تعامل انسان با رابط دیجیتال نگاه کنیم: طرح گرافیک لایه باز.
طراحی گرافیک در وبسایتها، همانند موسیقی در یک فیلم است: وقتی به درستی استفاده شود، احساسات را هدایت میکند، توجه را جلب مینماید، معنا را تقویت میکند و حتی بدون نیاز به کلمه، پیام را منتقل میسازد. اما زمانی که این موسیقی نادرست، آشوبآور یا بیربط باشد، تمام تجربه را خراب میکند. در این مقاله، به بررسی جامع، علمی و کاربردی تأثیر طراحی گرافیک بر تجربه کاربری (User Experience – UX) میپردازیم، نه فقط به عنوان یک بخش زیبایی، بلکه به عنوان یک سیستم ارتباطی، روانشناختی و عملکردی که به طور مستقیم بر رفتار، تصمیمگیری و ماندگاری کاربران تأثیر میگذارد.
- طراحی گرافیک: از زیبایی به ساختار، از ظاهر به معنا
بسیاری از افراد حتی برخی از توسعهدهندگان و مدیران وبسایت، طراحی گرافیک را به عنوان یک مرحله “زیباسازی” بعد از اتمام ساختار فنی وبسایت تصور میکنند. این دیدگاه، یکی از بزرگترین اشتباهات در تولید دیجیتال است. طراحی گرافیک، از ابتدا و در همراهی با UX/UI شروع میشود. این فرآیند شامل انتخاب رنگها، فونتها، اندازهها، فضای خالی، تصاویر، آیکونها، حرکات، ترکیببندی، و حتی تکرار الگوهاست همهی این عناصر، نه تنها ظاهر را شکل میدهند، بلکه چگونگی درک، پردازش و واکنش کاربر را کنترل میکنند.
به عنوان مثال، یک فونت سنتی و نرم مانند Georgia یا Playfair Display احساس اصالت، اعتبار و تخصص را القا میکند، مناسب برای وبسایتهای حقوقی، آموزشی یا لوکس. در مقابل، یک فونت مدرن و بدون سر (Sans-serif) مانند Inter یا SF Pro حس سادگی، سرعت و فناوری را منتقل میکند، مناسب برای برنامههای دیجیتال، استارتآپها و محصولات فنی. انتخاب این فونتها، تنها یک تصمیم زیبایی نیست؛ بلکه یک تصمیم روانشناختی است که بر انتظارات کاربر تأثیر میگذارد.
همین امر در رنگها نیز صدق میکند. رنگ قرمز نه تنها توجه را جلب میکند، بلکه در سیستمهای روانشناسی، ارتباط مستقیمی با احساساتی مانند فوریت، هشدار، عشق یا تحریک دارد. بنابراین، استفاده از رنگ قرمز برای دکمههای “خرید فوری” یا “فعالسازی حساب” نه تنها یک انتخاب تجاری، بلکه یک انتخاب روانشناختی استوار است. در مقابل، رنگ آبی به دلیل ارتباط آن با اعتماد، آرامش و حرفهای بودن در بانکها، شرکتهای بیمه و سلامتی به طور گسترده استفاده میشود. این انتخابها، توسط تحقیقات روانشناسی رنگ (Color Psychology) و مطالعات تجربه کاربری تأیید شدهاند.
- اولین ثانیه: تأثیر اولیه و تشکیل اعتماد بصری
تحقیقات متعدد در حوزه رفتار کاربر در وب، نشان میدهند که کاربران در کمتر از ۵۰۰ میلیثانیه (نیم ثانیه!) تصمیم میگیرند که آیا یک وبسایت را «قابل اعتماد» میدانند یا خیر. این تصمیم، هیچگاه بر اساس محتوای متنی، توضیحات فنی یا تعداد محصولات اتخاذ نمیشود. بلکه فقط بر اساس طراحی گرافیک شکل میگیرد.
یک مطالعه توسط Stanford Web Credibility Research نشان داد که ۴۷٪ از کاربران، اعتبار یک برند را بر اساس ظرفیت بصری وبسایت ارزیابی میکنند. یعنی: اگر تصاویر ضعیف، فونتهای ناسازگار، فضای خالی ناهمگن یا نقص در تقارن بصری وجود داشته باشد، کاربر بلافاصله این سایت را «غیرحرفهای»، «قدیمی» یا «کلاهبرداری» تلقی میکند، حتی اگر از نظر فنی کاملاً صحیح باشد.
این پدیده به عنوان “اثر اولین نگاه” (First Impression Effect) شناخته میشود و در تجربه کاربری، نقشی حیاتی دارد. چرا؟ چون مغز انسان، در مواجهه با اطلاعات جدید، به سرعت از الگوهای بصری برای ارزیابی امنیت، اعتبار و کیفیت استفاده میکند. یک طراحی گرافیک منظم، هماهنگ و متناسب با استانداردهای صنعت، به مغز کاربر میگوید: “اینجا امن است. اینجا کار میکند. اینجا میتوانی اعتماد کنی.”
در مقابل، یک وبسایت با رنگهای تصادفی، تصاویر کشیدهشده، دکمههای بیهدف و ترتیب غیرمنطقی عناصر، مغز کاربر را در حالت هشدار قرار میدهد، همان حالتی که در زمان مواجهه با چیزهای ناآشنا یا خطرناک فعال میشود. این وضعیت، منجر به افزایش نرخ ترک سایت (Bounce Rate)، کاهش زمان باقیمانده و نهایتاً از دست دادن فرصت فروش یا تعامل میشود.
- هیئرارشی بصری: هدایت نگاه، هدایت رفتار
یکی از مهمترین اصول طراحی گرافیک که مستقیماً بر UX تأثیر میگذارد، هیئرارشی بصری (Visual Hierarchy) است. این اصل، چگونگی سازماندهی عناصر بصری بر اساس اهمیت آنها را تعریف میکند به گونهای که کاربر، بدون نیاز به تفکر یا خواندن متنهای طولانی، به طور خودکار به مهمترین بخشها جلب توجه شود.
هیئرارشی بصری با ترکیب چهار عنصر اصلی شکل میگیرد:
- اندازه: عناصر بزرگتر، توجه بیشتری را جلب میکنند.
- رنگ و کنتراست: عناصر با کنتراست بالا (مثلاً قرمز روی سفید) به طور طبیعی جلب توجه میشوند.
- فضای خالی (Whitespace): فضای اطراف یک عنصر، اهمیت آن را تقویت میکند. فضای خالی، نه تنها زیبایی ایجاد میکند، بلکه مغز را از اشباع حسی نجات میدهد.
- موقعیت و جهتدهی: در فرهنگهای غربی، چشم انسان از چپ به راست حرکت میکند. بنابراین، عناصر مهم باید در ناحیه بالایی-چپ یا مرکزی قرار گیرند.
مثال واضح: در یک صفحه فروش محصول، یک دکمه “خرید فوری” با رنگ نارنجی زنده، اندازه بزرگ، فضای خالی اطراف و موقعیت در پایین صفحه (بعد از متن توضیحات و تصاویر محصول) دقیقاً به گونهای طراحی میشود که کاربر، پس از خواندن مزایا، به طور طبیعی چشمانش را به سمت آن هدایت کند. این، نه یک تصادف، بلکه یک طرح روانشناختی دقیق است.
اگر این Hierarchy نقض شود، مثلاً دکمههای ثبتنام در کنار تصاویر بزرگ تبلیغاتی یا فونتهای اصلی کوچکتر از توضیحات جانبی باشند. کاربر دچار سروکلهی بصری میشود. او نمیداند کجا باید نگاه کند، چه را بخواند، و چه اقدامی انجام دهد. نتیجه؟ ترک سایت.
- طراحی گرافیک و ایجاد هویت برند: زبان بصری بدون کلمه
هویت برند، تنها از طریق لوگو و شعار ایجاد نمیشود. هویت برند، در هر پیکسلی از وبسایت تکرار میشود. یک برند مانند Apple، Coca-Cola یا Airbnb، نه تنها با محصولاتشان شناخته میشوند، بلکه با سبک بصری یکسان، مداوم و منحصر به فرد خود. این سبک، از طریق طراحی گرافیک، در تمام نقاط تماس دیجیتال (وبسایت، اپلیکیشن، شبکههای اجتماعی، ایمیلها، تبلیغات) حفظ میشود.
چگونه این امر اتفاق میافتد؟
- استفاده از یک پالت رنگی محدود: Apple فقط از سفید، خاکستری و مشکی استفاده میکند. این انتخاب، حس لوکس، سادگی و فناوری را تقویت میکند.
- فونت اختصاصی: Google از فونت Product Sans استفاده میکند، یک فونت طراحیشده خاص که در تمام محصولات آن تکرار میشود.
- الگوهای تکراری: Airbnb از تصاویر بزرگ واقعی، فضای خالی گسترده و خطوط نرم استفاده میکند – این الگو، احساس “سفر واقعی” و “همسری” را در کاربر القا میکند.
- استایل تصویری: یک برند مد زنانه ممکن است از تصاویر سیاهوسفید، چهرههای بیانگر و نورپردازی هنری استفاده کند؛ در حالی که یک برند کودکانه، از رنگهای روشن، خطوط منحنی و اشکال گرد و دوستداشتنی استفاده میکند.
این الگوها، یادگیری بصری را در ذهن کاربر ایجاد میکنند. پس از چندین بازدید، کاربر حتی بدون دیدن لوگو، میفهمد: “این برند، همین است.” این، اعتماد بصری است و اعتماد، اولین گام قبل از خرید، ثبتنام یا اشتراکگذاری است.
- طراحی گرافیک و تعاملات احساسی: چگونه یک تصویر، یک احساس را بیدار میکند؟
روانشناسی بصری نشان میدهد که تصاویر، بسیار قویتر از متن، احساسات را تحریک میکنند. یک مطالعه دانشگاه MIT نشان داد که افراد، تصاویر را ۶۰,۰۰۰ برابر سریعتر از متن پردازش میکنند و این تصاویر، تا ۹۰٪ از تصمیمات خرید را تحت تأثیر قرار میدهند.
اما نه هر تصویری مؤثر است. یک تصویر موثر، باید:
- ارتباط احساسی داشته باشد (مثلاً یک خانواده خوشحال در حال استفاده از محصول)
- واقعی به نظر برسد (تصاویر استودیویی بیحس و بیجان، اعتماد را کاهش میدهند)
- با محتوا هماهنگ باشد (یک تصویر از یک انسان در حال دویدن، در وبسایت یک شرکت تولیدی برقگیر، منطقی نیست)
- در کنار متن، تکمیلکننده باشد، نه تکرارکننده
به عنوان مثال، یک وبسایت خدمات روانشناسی که از تصاویری با چهرههای خوشحال و چشمان باز استفاده میکند، احساس امید و اعتماد را القا میکند. اما اگر همان سایت، از تصاویر تاریک، چهرههای ناراحت یا فضاهای سرد و بیجان استفاده کند. حتی اگر متنها پر از تخصص باشند، کاربر احساس میکند که این سرویس “تاریک”، “ناامیدکننده” یا “کمتوجه” است.
این امر نشان میدهد که طراحی گرافیک، در واقع، یک نوع گفتگوی غیرکلامی است، یک گفتگوی بین برند و کاربر، که در آن تصاویر، رنگها و فضاها، کلماتی هستند که مغز کاربر را مستقیماً میخواند.
- طراحی گرافیک و سرعت بارگذاری: زیبایی که مانع عملکرد میشود
یکی از بزرگترین اشتباهات طراحان گرافیک، این است که زیبایی را با حجم بالا اشتباه میگیرند. یک تصویر با کیفیت ۱۰MB، یک فونت پردازششده با ۲۰ فرمت مختلف، یا یک انیمیشن SVG پیچیده همگی میتوانند زیبا باشند، اما در عین حال، سرعت بارگذاری سایت را به شدت کاهش دهند.
سرعت بارگذاری، یکی از مهمترین عوامل تجربه کاربری است. یک مطالعه توسط Google نشان داد که:
- اگر صفحه در ۱ ثانیه بارگذاری شود، احتمال ترک سایت ۲٪ است.
- اگر بارگذاری ۳ ثانیه طول بکشد، احتمال ترک سایت به ۳۸٪ میرسد.
- اگر بیش از ۵ ثانیه طول بکشد، احتمال ترک سایت به ۹۰٪ میرسد.
بنابراین، یک طراح گرافیک حرفهای، نه تنها به زیبایی فکر میکند، بلکه به بهینهسازی فنی نیز توجه دارد. او باید:
- از فرمتهای مدرن مانند WebP و AVIF برای تصاویر استفاده کند.
- از SVG برای آیکونها و نمادها به جای PNG یا JPG استفاده کند.
- از Lazy Loading برای تصاویر پایین صفحه استفاده کند.
- فونتها را با font-display: swap بارگذاری کند تا محتوا سریع نمایش داده شود.
- از CSS Sprites و تجمیع فایلهای استایل استفاده کند.
زیبایی که باعث تأخیر میشود، زیبایی نیست، یک مانع است.
- طراحی گرافیک و دسترسیپذیری (Accessibility): زیبایی برای همه
طراحی گرافیک نباید تنها برای افراد با بینایی کامل طراحی شود. یک وبسایت موفق، باید برای همه کاربران قابل دسترسی باشد. از افراد دارای کمبود بینایی، کوررنگ، مشکلات حرکتی یا حتی کسانی که در شرایط نوری ضعیف (مثل آفتاب یا تاریکی) از دستگاه استفاده میکنند.
طراحی گرافیک مسئولیت دارد که:
- کنتراست رنگی حداقل ۴.۵:۱ (برای متن معمولی) را رعایت کند (طبق WCAG 2.1).
- از رنگهای تکمقداری برای انتقال اطلاعات استفاده نکند (مثلاً نباید فقط با رنگ قرمز نشان داد که “خطا” است، باید علامت یا متن همراه داشته باشد).
- از متن جایگزین (Alt Text) برای تصاویر استفاده کند.
- از اندازه فونت مناسب و فاصله خطوط مناسب استفاده کند.
- از حالت تاریک (Dark Mode) پشتیبانی کند، که نه تنها زیبایی است، بلکه برای کاربران با حساسیت به نور، ضروری است.
یک وبسایت که برای ۱۰٪ از جمعیت جهان (که دارای معلولیت بینایی هستند) غیرقابل دسترسی است، نه تنها اخلاقی نیست، بلکه قانونی و تجاری هم ناکارآمد است. طراحی گرافیک، در این زمینه، یک وظیفه اخلاقی نیز محسوب میشود.
- تأثیر طراحی گرافیک بر سرعت یادگیری و کاهش بار شناختی
یکی از اصول اساسی طراحی کاربری، کاهش بار شناختی (Cognitive Load) است. این اصطلاح به میزان تلاش ذهنی که کاربر باید برای درک و استفاده از یک رابط انجام دهد، اشاره دارد. هرچه بار شناختی بیشتر باشد، کاربر خسته، ناراحت و در نهایت ترککننده میشود.
طراحی گرافیک، با ایجاد یکپارچگی و پیشبینیپذیری بصری، بار شناختی را کاهش میدهد. چگونه؟
- با استفاده از الگوهای یکسان در تمام صفحات (مثلاً همیشه دکمههای اصلی در همان محل).
- با حفظ یک سبک یکپارچه در تمام عناصر (همه آیکونها همان سبک داشته باشند).
- با کاهش تعداد عناصر در هر صفحه (کمتر = بهتر).
- با استفاده از نمادهای شناختهشده (مثل آیکون سبد خرید، آیکون میخک، آیکون جستجو).
اگر کاربر هر بار که به یک صفحه جدید میرود، باید دوباره بفهمد “این دکمه چیست؟”، “این نوار چه کاری انجام میدهد؟”، “این تصویر چه ربطی به موضوع دارد؟” این، یک تجربه کاربری ناکارآمد است. طراحی گرافیک موثر، کاربر را از این تلاشهای اضافی نجات میدهد و او را به سمت اقدامات مورد نظر هدایت میکند، نه به سمت سردرگمی.
- تأثیر طراحی گرافیک بر تبدیل و بازگشت کاربر (Conversion & Retention)
همه این عناصر از Hierarchy بصری تا رنگها، از تصاویر تا سرعت بارگذاری در نهایت، به یک هدف ختم میشوند: افزایش تبدیل و بازگشت کاربر.
تبدیل (Conversion) یعنی: کاربر، همان چیزی را که شما میخواهید انجام دهد، انجام دهد. خرید، ثبتنام، دانلود، تماس، اشتراک.
تحقیقات متعدد نشان میدهند که:
- تغییر رنگ دکمههای CTA (Call To Action) میتواند تبدیل را تا ۳۰٪ افزایش دهد.
- استفاده از تصاویر واقعی (نه استودیویی) در صفحات فروش، میتواند اعتماد را تا ۴۲٪ افزایش دهد.
- کاهش تعداد عناصر در صفحه اصلی، میتواند زمان باقیمانده را تا ۵۰٪ افزایش دهد.
- اعمال طراحی گرافیک مبتنی بر تجربه کاربری، میتواند نرخ ترک سایت را تا ۶۰٪ کاهش دهد.
این آمار، فقط اعداد نیستند، آنها نشان میدهند که طراحی گرافیک، یک ابزار فروش است. نه یک ابزار زیبایی، یک ابزار اقتصادی.
- تأثیر طراحی گرافیک در دستگاههای مختلف: از موبایل تا دسکتاپ
امروزه، بیش از ۶۰٪ از ترافیک وب، از طریق موبایل انجام میشود. این تغییر، نیاز به طراحی گرافیک پاسخگو (Responsive Design) را غیراختیاری کرده است. یک طراحی گرافیک که در دسکتاپ زیبا است، ممکن است در موبایل، یک فاجعه باشد.
چرا؟
- فضای نمایش کوچکتر است → عناصر باید بزرگتر و کمتر باشند.
- تاچ (لمس) جایگزین کلیک شده است → دکمهها باید به اندازه کافی بزرگ باشند (حداقل ۴۴×۴۴ پیکسل).
- اتصال اینترنت ممکن است ضعیف باشد → تصاویر باید بهینهشده باشند.
- حرکت دست کاربر ناپایدار است → عناصر نباید در مسیر حرکت دست باشند.
طراحی گرافیک موفق، با توجه به کاربر، دستگاه و محیط است. یک طراح گرافیک، باید بداند که کاربر در حال راه رفتن است، در اتوبوس نشسته، یا در شب، با یک دست، دستگاه را نگه داشته است و طراحی باید برای همه این شرایط کار کند.
- تأثیر طراحی گرافیک بر SEO و موتورهای جستجو
بسیاری فکر میکنند که SEO فقط مربوط به کلمات کلیدی، لینکها و محتواست. اما موتورهای جستجو به ویژه گوگل از سالها پیش، تجربه کاربری را به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای رتبهبندی در نظر گرفتهاند.
و طراحی گرافیک، مستقیماً بر چندین فاکتور SEO تأثیر میگذارد:
- Core Web Vitals: شامل سرعت بارگذاری (LCP)، تعاملپذیری (FID) و تغییرات بصری ناگهانی (CLS). طراحی گرافیک ناهمگن یا تصاویر بیبهینه، CLS را افزایش میدهند و این، رتبه را کاهش میدهد.
- کاهش نرخ ترک (Bounce Rate): اگر کاربر بلافاصله سایت را ترک کند، گوگل فکر میکند که محتوا مرتبط نیست و رتبه را کاهش میدهد.
- بهینهسازی تصاویر با Alt Text و فشردهسازی: این امر، به گوگل کمک میکند تا محتوای تصویر را درک کند و در جستجوی تصویر نمایش دهد.
- تجربه کاربری بهتر = زمان بیشتر = صفحات بیشتر: هرچه کاربر بیشتر در سایت بماند و صفحات بیشتری را ببیند، گوگل آن را به عنوان یک سایت “ارزشمند” میشناسد.
بنابراین، طراحی گرافیک، مستقیماً بر رتبهبندی گوگل تأثیر میگذارد و این، یک اثر غیرمستقیم اما بسیار قوی است.
- تحلیل موردی: طراحی گرافیک در عمل تغییرات موفق
مورد ۱: Dropbox
قبل از بازطراحی، Dropbox از طراحی گرافیک ساده اما خشک و فنی استفاده میکرد. پس از بازطراحی کامل، آنها:
- از رنگهای روشن و دوستانه استفاده کردند.
- تصاویر کاربران واقعی را جایگزین تصاویر استودیویی کردند.
- فضای خالی را افزایش دادند.
- انیمیشنهای نرم و روان برای نمایش فرآیندها اضافه کردند.
نتیجه: افزایش ۱۰٪ در تبدیل، و افزایش ۲۵٪ در زمان باقیمانده در سایت.
مورد ۲: Booking.com
Booking.com از طراحی گرافیکی استفاده میکند که به شدت بر تحریک رفتار تأکید دارد اما به گونهای که از اصول اخلاقی تجربه کاربری پیروی میکند. آنها:
- از رنگ قرمز برای دکمههای “خرید فوری” و “پیشسفارش” استفاده میکنند.
- از “تعداد کمی که این اتاق را دیدهاند” و “فقط ۲ اتاق باقی مانده” برای ایجاد فوریت استفاده میکنند، که هم از نظر روانشناسی موثر است و هم از نظر گرافیکی برجسته میشود.
- از تصاویر بزرگ و جذاب اتاقها، نه از فهرستهای متنی.
نتیجه: یکی از پرترددترین وبسایتهای توریستی جهان با تبدیلی بسیار بالا.
- چالشهای فعلی و راهکارهای پیشرفته
| چالش | راهکار پیشرفته |
| تعارض بین زیبایی و عملکرد | استفاده از سیستم طراحی (Design System) که هر دو را هماهنگ میکند |
| عدم هماهنگی بین تیمهای طراحی و توسعه | ایجاد پلتفرم مشترک مثل Figma + Jira + Zeplin برای همکاری مستمر |
| تغییرات مداوم در روندهای گرافیکی | استفاده از اصول بنیادی طراحی (Hierarchy، تقارن، فضای خالی) به جای تقلید از روندهای موقت |
| عدم توانایی اندازهگیری تأثیر طراحی | استفاده از A/B Testing بصری و ابزارهایی مانند Hotjar، Crazy Egg برای ردیابی نگاه کاربران |
| تولید محتوای گرافیکی در مقیاس | استفاده از AI-assisted design tools مانند Adobe Firefly یا Canva AI برای تولید سریع و یکپارچه |
- آینده طراحی گرافیک در تجربه کاربری: هوش مصنوعی، تعاملات بصری و شخصیسازی
آینده طراحی گرافیک، دیگر نه تنها “زیبا” خواهد بود، بلکه هوشمند، پاسخگو و شخصیسازیشده خواهد بود.
- هوش مصنوعی در طراحی: ابزارهایی مانند Adobe Sensei یا Galileo AI، میتوانند بر اساس ترجیحات کاربر، خودکاراً رنگها، فونتها و ترکیببندیها را تغییر دهند.
- طراحی مبتنی بر رفتار: وبسایتهایی که میدانند کاربر اهل رنگهای تیره است، یا در ساعات شب وارد میشود – به طور خودکار به حالت تاریک میروند.
- تجربههای بصری تعاملی: استفاده از انیمیشنهای مبتنی بر حرکت ماوس، تغییرات در زمان واقعی و تعیین مسیر بصری شخصی.
- طراحی چندحسی: در آینده، طراحی گرافیک ممکن است با صدا، لرزش و حتی بو (در دستگاههای پیشرفته) ترکیب شود، تجربهای که فراتر از بینایی است.
نتیجهگیری نهایی: طراحی گرافیک، قلب تجربه کاربری است
طراحی گرافیک، یک لایه زیبایی نیست.
طراحی گرافیک، یک ابزار ارتباطی است.
طراحی گرافیک، یک سیستم روانشناختی است.
طراحی گرافیک، یک استراتژی فروش است.
طراحی گرافیک، یک مسئولیت اخلاقی است.
طراحی گرافیک، یک عامل SEO است.
طراحی گرافیک، یک موتور تبدیل است.
طراحی گرافیک، یک ابزار اعتمادسازی است.
طراحی گرافیک، یک زبان بینالمللی است که بدون نیاز به کلمه، پیام را منتقل میکند.
هر کاربری که به یک وبسایت وارد میشود، در اولین لحظه، از طریق طراحی گرافیک، یک پیام میخواند:
“آیا من در جای مناسبی هستم؟ آیا این سایت میفهمد من چه میخواهم؟ آیا اینجا میتوانم اعتماد کنم؟ آیا اینجا زمانم را ارزش دارد؟”
اگر پاسخها “بله” باشند – کاربر میماند.
اگر پاسخها “نه” باشند – کاربر میرود.
و این، تفاوت بین یک وبسایت موفق و یک وبسایت فراموششده است.
طراحی گرافیک، همان چیزی است که این پاسخها را مینویسد.
منبع: مونکا






